Wednesday, December 5, 2012

Until Tonight

It happened two years ago tonight. Now, her husband is six feet under, buried next to their two young children. She was distraught for months. No one was able to persuade her to go on with her life and she forbade any joy to sneak in. She blamed herself for losing her family, and as punishment, she stayed away from anything that could bring her any pleasure. That is until tonight. She took a long bath, dolled up and put on the cocktail dress she had bought shortly before the accident but it just hung on her! She was puzzled! Had she lost that much weight?! She tried on an older dress. It still didn't fit right! she fetched something from the back of the closet; a sexy number she had worn on dates with her then boyfriend. That one fit perfectly! She looked in the mirror, even managed a faint smile and told herself, "That ought to do it." She then drove to the sleaziest joint she had heard of. She just did not know how much to charge.

Sunday, September 9, 2012

" هموطنان! به من بگوئید "هموطن"


امروز نوشته ای از رضا علامه زاده دریافت کردم که حیفم آمد با شما قسمت نکنم. بخصوص منتخبی از شعر هموطنی دربند به جرم اعتقادش.... بخشی از این شعررامیتوانید در پایان نوشتۀ زیر بخوانید.... هموطنان! به من بگوئید "هموطن" سه روز فراموش نشدنی را در میان دوستداران فرهنگ ایرانی در شیکاگو گذراندم، و مست از باده‌ی دوستی و صمیمت و مهربانی به خانه برگشته‌ام. "انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی" نهادی غیرانتفاعی است که به همتِ هموطنان بهائی ما در خارج از کشور بیست و دو سال است که ایرانیان را با هر مسلک و عقیده در شیکاگو گِرد هم می‌آورد تا تنها به ایران و ایرانی، و فرهنگ بالنده‌ی ما ایرانیان بیاندیشند. این اولین بار بود که به دلیل نمایش فیلم خودم، "تابوی ایرانی"، به این جمع دعوت داشتم و سه روز تمام را گوئی پس از این‌همه سال دوری از پیکر زخم دیده‌‌ی مادرم، ایران، از پستان پربار او شیر و شراب و عسل نوشیدم. و اگر دروغ نگویم، بیش از آن که لذت برده باشم رنج کشیدم و اشک ریختم. به‌حدی که در اوج حضورم در سالنی که سه هزار نفر در آن همزمان فیلم مرا می‌دیدند آنچنان بغض راه گلویم، و اشک راه نگاهم را بست که از پسِ یک سپاس ساده از آن‌همه شور و شوق و اشکی که نثار دست‌آورد من و یاران صمیمی‌ام در ساختن این فیلم شد، به‌درستی برنیامدم. خیال ندارم گزارش این سه روز حضورم در جمع کثیری که عطر ایران را داشتند برایتان بنویسم. بی‌تردید این گردهمائی عظیم فرهنگی، گزارشگران خودش را هم دارد که زحمت مرا کم خواهند کرد. فقط اشاره می‌کنم که دیدار دوستان و آشنایان سرشناسی همچون اسفندیار منفردزاده، جمشید چالنگی، شهره آغداشلو، هوشنگ توزیع، دکتر شاپور راسخ، پروفسور یارشاطر، بیژن شاهمرادی، منصور تائید، دکتر عباس میلانی، ناصر انقطاع و... رشید مستقیم، خواننده‌ی نامدار مازندرانی، فقط یکی از دست‌آوردهای این سفر برای من بود. فضای سنگین پس از نمایش فیلم "تابوی ایرانی"، که سه هزار نفر هم‌زمان تماشاگرش بودند، - چیزی که من در بزرگترین جشنواره‌های جهان هم مشابهش را به یاد ندارم -، اجازه نداد شعری که اخیرا از درون زندان در ایران به دستم رسیده، و شاعری بهائی آن را برایم سروده است را برای مشتاقانش بخوانم. مجری جوان و شیرین‌سخنی که گفتگوی پس از نمایش را رهبری می‌کرد اما، با گرمائی دلنشین شعر این زندانی عزیز را که به صلاحش نمی‌دانم نام شریفش را ببرم، برای جمعی که سراپا گوش بود خواند. و من در اینجا تنها به رونویسِ چند فراز کوتاه از این هدیه‌ی گرانبها قناعت می‌کنم: [به من نگوئید که خوابم و دستان جادوئی رویائی شیرین آرزوهای دیرپای فروخفته‌ام را به تصویر کشیده است... به من بگوئید که بیدارم و بالاخره کسی غربتِ تلخ مرا در خانه‌ام باور کرده است، که از این پس کودکی از شرمِ نجس بودن راه مدرسه را گم نخواهد کرد، و بعد از این، مردگان امان‌نامه خواهند گرفت. من! برای رسیدن به دشتِ سرسبز با هم بودن چه کوره راه‌های حسرتی که نپیموده‌ام و گوش جانم! در آرزوی خطابِ "هموطن"، پشت چه درهای سکوتی که نماند... هموطنان! به من بگوئید "هموطن" به من بگوئید که دیگر بیگانه‌ام نمی‌دانید

Wednesday, August 1, 2012

May Peace be Upon You


Laleh was one of the performers at the memorial service for those killed in Breivik attacks, Norway. Her delivery creeps up on you and touches your heart ever so gently. I don't salute the program directors for having selected an Iranian-Swidish singer. I am honoring them because they wisely chose an act that in her ever so gentle and subtle style of delivery, managed to help heal the wounds of the audience and throw a blanket of peace and comfort upon them. I invite you to experience it for yourself. Laleh: "Some Die Young" I will tell your story if you die I will tell your story and keep your love the best I can I will tell them to the children if we have some, if we have some But I've always felt a feeling we would die young Some die young Some die young Some, some die young But you better hold on so many things i need to say to you Please don't, don't let me go and we said we would die together Some die young but you better hold on so many things i need to say to you Please don't, don't let me go and we said we would die together Some die young I will tell your story if you try but along with your thoughts a valley stay green when the world you were born in changes with seasons Will you run with this dream, will you run along or will you run against and finally reveal why some die young Why some die young Why some die Some die young but you better hold on you better hold on So many things i need to say to you Please don't, don't let me go and we said we would die together Some die young but you better hold on So many things i need to say to you Please don't, don't let me go and we said we would die together you said we would die together Some die young but you better hold on but you better hold on So many things i need to say to you Please don't, don't let me go and we said we would die together Some die young

Saturday, July 28, 2012

،گاهی آدم می خواهد تنهایی اش را نعره بزند ...

شاهین نخفی - این جهان به چیزی نمی ارزد. این یک تعارف نیست جان مهران…دیدی وسط یک جمع ،گاهی آدم می خواهد تنهایی اش را نعره بزند…دنیای ما اینگونه است…یعنی تنها چیزی که این دوره های زمانی را به یکدیگر وصل می کند همین تهوع هاست… وقتی همه بازی می کنند ،گلوله خوردن تو می شود قسمتی از این تئاتر.دارم الان می خندم…یعنی تنها راه و نهایی ترین چاره برای در بازی نبودن ،فقط نبودن است…حالا دنبال بهانه می گردی برادر…از گرانی مرغ در ایران و اشک های تو و یاد آن لحظات و فکر…بگیر تا صورت های خونی تظاهرات اسپانیا و مشت های سوخته بچه های فلسطین و … حلب دارد می سوزد…گاو گاو گاو …ببخش گاو عزیز به خدای در علوفه ات سوگند وقتی می بینم می خواهم بترکم و این جور مواقع جماع می خواهد دلم…تو کجایی لعنتی زیبای من …دارم می سوزم و نمی دانی و میانمار میانمار میانمار…کجاست…مسلمانند…می سوزنند…انسانند ..می سوزم….می سوزند…می سوزم…مرسدس سوسای من به دادم برس… ش.ن Blog @ Iranian.com Iranian Songs @ Facebook

Friday, July 27, 2012

Shahin Najafi: "Too Halgham" I have recently started a page on Facebook called, Iranian Songs (Lyrics, Videos & Links). I try to post an Iranian song each day. What may be a bit different about my page is that I include the lyrics of the songs I am posting too. I do this with the hope that the visitors (or at least some of them) read and ponder upon the lyrics instead of just "hearing" it! I had been waiting for Shahin Najafi's new song and it was released TODAY... Here is the link and the lyrics. Enjoy, Nahzi
Shahin Najafi's new song: "Too Halgham" شعر و آهنگ - شاهين نجفي , تنظيم مجيد کاظمي اون مود خوب و بوی عود و دود و دی وی دی وودی آلنت تو حلقم اون موزیک ملو ولب جلو پوست هولو سینه ی سیلیکونیت تو حلقم این شب و شام و ربدشامبر وشعر شاملو شراب و جامت تو حقلم اون سوشی و گوشی و موشی عروسکت و ماشینی که توشی تو حلقم اون سی دی بتهوون و نقاشیت با پهنو/ اون رقص مدرن و راه رفتن مث یه فشنو / اون لهجه ی خارجی و کتابای نخونده/ اون ددی و مامی گفتنت تو حلقم / اون سفر خارجه رفتنت تو حلقم / اون پایین شهرو ندیدنت تو حلقم/ اون رو همه چی چشم بستنت تو حلقم / از رفاقتت با همه ی آدم معروفا و/ از عکسات تو دبی ،مالزی با ککتل و مایو / از بطری بازی روشنفکری و سوییچ پارتی/ از شعر سپید ناشی از اسید و ال اس دی از چندشت از آغاسی و جواد یساری/ از حس گرفتن سگیت با صدای پاواروتی / از پیانوی خاک خوردت توی خونه/ از گیتار آویزون توی آشپزخونه / از کلاس مدیتیشن و لاس خشکه تو یوگا/ از انزجارت از شاهین و شعر بگا مگا / از دهن کجیت به گیلک و ترک و کردستانی/ تو یکی ایرانی هستی بقیه شهرستانی / تو بیف استروگانف می خوری من کله پاچه/ لب گرفتن تو بوسه،واسه ما همون ماچه / من قاطی خلقی ام که فقیر و آس و پاسه/ من صدای دهاتم این خودش واسم کلاسه / من قاطی خلقی ام که فقیر و آس و پاسه/ من صدای دهاتم این خودش واسم کلاسه / صدای من صدا نیست این صور استفراغه/ نه مرثیه نه ناله غم غربت باغه / تو کوری نمی بینی چقد سنگینه این بار/ یه روزی کم میارم میگم خدانگه دار / تو کوری نمی بینی چقد سنگینه این بار/ یه روزی کم میارم میگم خدانگه دار... میگم... In one of the websites I saw the following notes: توضیحات توحلقم: اصطلاحی ست جدید در زبان محاوره فارسی.احتملا این اصطلاح از جهت معنایی ریشه در عمل جنسی اورال سکس یا همان سکس دهانی دارد که بدون توجه به معنای آن در زبان فارسی استفاده می شود و کاربرد آن برای تمجید و تعریف همراه با تمسخر می باشد. وودی آلن:بازیگر،کارگردان،کمدین نویسنده و موسیقیدان آمریکایی و دارنده ۴ جایزه اسکار سیلیکون کردن پستان ها:عمل زیبایی بزرگ کردن پستان های بانوان که با جراحی همراه می باشد ربدشامبر:لباس راحتی مخصوص شب ککتل:معجونی از مشروب های سنگین به همراه میوه و آب میوه بطری بازی:اصطلاحی برای نوعی از بازی برای شروع نوعی از عمل جنسی گروهی که با قرار دادن بطری در میان چند نفر و چرخاندن آن ،عناصر منتخب به صورت جفتی با یکدیگر سکس می کنند.این بازی در ابتدا در کشورهایی چون هلند و آلمان رواج داشت . سوییچ پارتی:نوعی از میهمانی که در انتها با جمع کردن سوییچ اتومبیل های اشخاص مذکر و ریختن ان در ظرفی مخصوص و برداشتن انها توسط بانوان ،زن با مرد صاحب سوییچ سکس می نماید. پاواروتی:لوچیانو پاواروتی خواننده متوفی ایتالیایی که برای اپرا تنور می خواند بیف استروگانف:غذایی از گوشت گوساله به همراه قارچ و پیاز و سیب زمینی و سسی مخصوص صور:بوق و شیپوری که از شاخ حیوان ساخته می شود.مشهورترین کاربرد این وازه در ادبیات دینی صور اسرافیل می باشد.آنچه اسرافیل روز محشر خواهد دمید یک بار جهت میرانیدن و بار دیگر برای زنده کردن و میان هر دو نفخه چهل سال فاصله باشد. (غیاث اللغات ). آنچه اسرافیل در آن دمد جهت میرانیدن و زنده کردن خلق(دهخدا) On Facebook: Iranian Songs (Lyrics, Videos & Links) My blog at Iranian.com

Friday, February 17, 2012

How Come Massy Tadjedin Is Not Well Known?!

I just finished watching the movie "Last Night" and at the end, was pleasantly surprised to read that it was written, directed and produced by Massy Tadjedin, an Iranian-American young woman. Mind you, this was no student film either! Oscar Nominee, Keira Knightley and Sam Worthington (of Avatar) played the main characters.


I then checked her out at IMDB and was further surprised to find out that she had written another movie script: "Leo", played by award winner Joseph Fiennes (Shakespeare in Love) and Oscar nominee Elisabeth Shue (Leaving Las Vegas).


How come we don't know Massy Tadjedin?!!! I think we should recognize, support and promote Iranian-Americans in all fields. Ponder upon other minorities in the community and see whether I am right or wrong. Are those, who have each other's back, more successful or those who don't (not to mention the ones that stab one another in the back).

We ALL know how difficult it is to get "in" the Hollywood doors. Somehow, she (or her writing) has been impressive enough to attract the likes of Knightly, Worthington, Shue and Fiennes. I hope it attracts YOU...........


My Blog at Iranian.com