Saturday, July 28, 2012

،گاهی آدم می خواهد تنهایی اش را نعره بزند ...

شاهین نخفی - این جهان به چیزی نمی ارزد. این یک تعارف نیست جان مهران…دیدی وسط یک جمع ،گاهی آدم می خواهد تنهایی اش را نعره بزند…دنیای ما اینگونه است…یعنی تنها چیزی که این دوره های زمانی را به یکدیگر وصل می کند همین تهوع هاست… وقتی همه بازی می کنند ،گلوله خوردن تو می شود قسمتی از این تئاتر.دارم الان می خندم…یعنی تنها راه و نهایی ترین چاره برای در بازی نبودن ،فقط نبودن است…حالا دنبال بهانه می گردی برادر…از گرانی مرغ در ایران و اشک های تو و یاد آن لحظات و فکر…بگیر تا صورت های خونی تظاهرات اسپانیا و مشت های سوخته بچه های فلسطین و … حلب دارد می سوزد…گاو گاو گاو …ببخش گاو عزیز به خدای در علوفه ات سوگند وقتی می بینم می خواهم بترکم و این جور مواقع جماع می خواهد دلم…تو کجایی لعنتی زیبای من …دارم می سوزم و نمی دانی و میانمار میانمار میانمار…کجاست…مسلمانند…می سوزنند…انسانند ..می سوزم….می سوزند…می سوزم…مرسدس سوسای من به دادم برس… ش.ن Blog @ Iranian.com Iranian Songs @ Facebook

No comments:

Post a Comment